دوستی یک تن و یک پیمانه
یک خراب حالی و یک می خانه
یک سبو پر ز شراب حورا
یک نگاه پر ز گل و ریحانه
هدف پاک به صبحی روشن
یک غزل خوان وسط گل خانه
عمر بی دوست نشاید بودن
دوست تنها دل پر پیمانه
دوست آن است که یک رنگ بگوید از خود
حرف های کهن از راز در میخانه
دوست یعنی تو سلامت در راه
در عجب باش از این پیمانه
من نگویم تو مرا دوست شوی
دوست من یارب این میخانه
دوست چون خط موازی باشد
منحرف نیست از این میخانه
چلچراغی است که عالم دانند
روشنی بخش در میخانه
دوستی ماهمه جا رنگ خدایی دارد
چه در این خانه چه در آن خانه
محرم راز دلم دوست من می باشد
چون خدا داده به او صد گل و صد پیمانه
در وفا داری او نیست مرا شبه و شک
مست اویم سحر از پیمانه
اسداله پورهاشمی مسجدسلیمان ۲/۵/۸۶